آروشاآروشا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

عشق مامان

دخترم وقتی به دنیا اومدی تمام هستی برای من رنگ جدیدی گرفت .

یه روز سرد زمستونی

1389/11/17 9:45
نویسنده : پریسا
548 بازدید
اشتراک گذاری

فندق من

چند روزه که با بابایی مشغول خونه تکونی عید هستیم و داریم اتاقت رو سبک می کنیم تا وسایلت جا بشه . دیروز بعد از کلی کار کردن وقتی خسته شدم رفتم رو بالکن تا یکم خستگیم در بره . منظره خیلی قشنگی داشت برف روی کوهها رو گرفته بود و پرندهها که چیزی واسه خوردن گیرشون نیومده بود تو آسمون بودن و سر و صدا می کردن .

پیش خودم داشتم فکر می کردم به اینکه واقعا من دارم مامان می شم ؟   

یعنی الان یه موجود زنده کوچولو تو دل من داره بزرگ می شه ؟   

امیدوارم لیاقت مادر شدن رو داشته باشم آخه مادر بودن خیلی مسئولیت سنگینیه . دوست دارم بهترین چیزای دنیا رو واست فراهم کنم . دوست دارم تمام وقتم رو واسه یادگیریت صرف کنم تا یه آدم موفق بشی .   

 









پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

لاله
26 بهمن 89 11:38
منظره قشنگیه. خوش بحالت معلومه هواش هم خوبه مواظب خودتو نی نی باش.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد