آروشاآروشا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

عشق مامان

دخترم وقتی به دنیا اومدی تمام هستی برای من رنگ جدیدی گرفت .

بالاخره بزرگ شدم

قربونت برم عروسک مامان امروز اولین باری بود که بعد از حموم حوله مانتویی پوشیدی . آخه تا الان اینقدر کوچولو بودی که نمی تونستم تنت بپوشم . اما امروز بزرگ شدی . خانوم شدی . عسل شدی . وای که خیلی خنده دار بودی مامان جون . خودت هم کلی ذوق کرده بودی چون از اون حوله استخری و نوزادی راحت شده بودی . تازه دلت هم نمی خواست که درش بیارم و همش از دستم فرار می کردی تا لباساتو نپوشم . ...
25 دی 1391

عاشقانه های مامان

دخترم ، پاره تن من هر لحظه که می گذره بیشتر از قبل عاشقت می شم . با نگاه کردن به خنده هات و راه رفتن بدون تعادل و حتی بوسه های شیرینی که روی گونه ام می ذاری احساس زنده بودن به من می بخشی . احساس شادی . احساس خوب خوشبختی . لذت خوشبختی رو قبلا هم حس کرده بودم زمانی که با بابای مهربونت زندگیمون رو آغاز کردیم .اما الان یه جنس دیگه داره . یه زندگی سه نفره ، یه زندگی خوب و آروم . خداواندا از تو ممنونم به خاطر این دو هدیه آسمانی که به من عطا کردی . این عکس اولین لحظات زندگیت توی بیمارستان هستش که من اینجا تو رو مثل یه فرشته می بینم .   ...
17 دی 1391

گردش در زیر آسمون آفتابی زمستون

عزیز دلم دیروز به صحرا رفتیم و بعد از مدتها که به خاطر هوای سرد بیرون نرفته بودیم . کلی به همه ما خوش گذشت . جلوی آفتاب داغ نشستیم و کنارمون آتیش روشن کردیم .تو هم که عاشق این ور اون ور رفتنی کلی کیف کردی . البته عکس های قشنگی هم گرفتم . یه عکس خوشگل هم تو بغل بابا جون ...
13 دی 1391

خاله نیلوفر خوشحالم که اومدی پشمون

وروجک مامان الان تقریبا 1 ماهی می شه که خاله لی لی و عمو سعید اومدن پیشمون .خاله خیلی دلش واست تنگ شده بود . ولی تو همش تا می رسیدی به خاله جون می گفتی ات ات ... بعد از چند روز فهمیدم که به موهای بلند خاله لی لی حسودی می کنی . چون وقتی موهاشو می بنده می ری و بوسش می کنی . مامان جون تو هم بزرگ می شی و موهات بلند می شه . غصه نخور . راستی خاله جون و عمو سعید  کلی واست لباس و سوغاتی کریسمسی و شکلات و آبنبات آوردن.  از همه بیشتر اون کیف غورباغه ای که توش پر از آبنبات چوبیه رو دوست داری . وقتی دلت آبنبات می خواد میای پیشم و لباتو غنچه می کنی و می گی نوچ نوچ ...
29 آذر 1391

یلداتون مبارک

هندونه مامان دومین یلدای زندگیت مبارک امیدوارم عمرت مثل یلدا بلند باشه عزیز مادر . دوست دارم مامان جون ...
29 آذر 1391

شیطون مامان

ای وروجک نمی دونم این همه شیطونی زو از مامان به ازپرث بردی یا از بابا . به هر جال روزهای قشنگی رو داریم می گذرونیم . هر چی رو که می خوای با یه زبون چرب و نرم از دستمون می گیری . مثلا اگه کنترل تلویزیون دست بابا باشه می ری و با چند تا بوس آب دار یواشکی کنترل از دستش می گیری . یه جای خوب هم واسه مامان بازی پیدا کردی که عاشقش شدی و عروسک هاتو اونجا می بری . می دونی کجا ؟؟؟؟؟؟ روی تردمیل پشت مبل . ...
18 آذر 1391

وقتی نی نی از مامانش تقلید می کنه

همه هستی من  دختر من تازگی ها تا می رم طرف میز آرایش میبینم که یه موش کوچولو هم پشت سرم اومد . پابه پای من آینه دستت می گیری و کلی ذوق می کنی . برس رو می گیری و روی موهات می کشی . این عکس رو هم دیروز گرفتم .  ...
17 آبان 1391

دستم بگرفت و پا به پا برد

جینگیل مامان الان 1 هفته می شه که دیگه خودت به تنهایی راه می ری .  نمی دونی په احساس قشنگی دارم وقتی می بینم داری روی پای خودت راه می ری قلبم به تپش در میاد و گاهی دلم شور می زنه که نکنه دیگه به من احتیاج نداشته باشی و منو نخوای !!!!!!! عشق کوچولوی من وقتی صبح از خواب بیدار می شی با اون لبخند شیرینت نگاهم می کنی و فوری میای روی گونه ام را می بوسی . وای خدای من اون لحظه بهترین لحظه زندگیم می شه و اینقدر من رو می بوسی تا به من بفهمونی که دوستم داری . شاید تو هم فهمیدی که مامان واست می میره . دختر خوشکلم وقتی می گم آروشا می خوای بریم دد تند می ری و شونه رو میاری و روی اون موهای فر فریت می کشی . هر وقت جلوی آینه می شینم تو هم میای و...
7 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد