آروشاآروشا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

عشق مامان

دخترم وقتی به دنیا اومدی تمام هستی برای من رنگ جدیدی گرفت .

مامان قشنگ ترین کلمه دنیا

شیرین مامان وقتی نگاهت می کنم باورم نمی شه که تو دختر خودم هستی . عاشقانه دوستت دارم . وقتی تو دلم بودی هر وقت که تکون می خوردی از خوشحالی اشک تو چشمام جمع می شد. با خودم فکر می کردم تو چه شکلی هستی ؟ الان که به دنیا اومدی و هر روز در کنار هم هستیم از وجودت سیر نمی شم . ثانیه هایی که بدون تو می گذرونم مثل سال واسم می گذره .   دنیای من ، دختر من ، عزیز دلم  منتظر اون لحظه ای هستم که مامان صدام کنی . ...
14 ارديبهشت 1391

ورود به نه ماهگی

برگ گلم ، نازنینم ، عشق مامان ورودت به ماه نهم زندگیت مبارک باشه عزیزم . مامان جون دیگه بزرگ شدی پس کی می خوای از این بی دندونی دربیای ؟ عروسکم ، واسه ماهگرد 8ام رفتیم مجتمع رخش و توی سفره خونه واست جشن گرفتیم . طبق معمول کیک رو که دیدی دستت رو توش کردی و واسه خودت ذوق می کردی . آخرش هم بعد از کلی بازی کردن خوابت برد و رفتی بغل خاله سحر تا مامی بره کارتینگ . اما دخی جونم هر دوری که می زدم تصویر تو جلوی چشمم بود و تو فکرت بودم . همش حس می کردم الان بیدار می شی و گریه می کنی . خوب دیگه من مامانتم . این هم عکس با کیکت و اینم یه عکس دیگه از اولین روزهای نه ماهگی     و این عکس جالب خوب به این عکس نگاه کنید . به ج...
10 ارديبهشت 1391

دوست من.پسر دوست مامان

گل قشنگم یکی از دوستان خوب مامان خاله پریسا رو که می شناسی . الان یه چند وقتیه که پسر خوشکلش به دنیا اومده و شما با هم دوستای خوبی شدین . بامزه اینجاست که مازستا همش می خندید و تو هم محل نمی دادی ! ای شیطونک مامان . ...
30 فروردين 1391

خان دایی جون منه .....خوشکل و مو مشکیه ......

خرگوش کوچولوی مامان دایی جون خیلی خیلی دوستت داره . واسه تعطیلات نوروز که پیشمون بود کلی با شما بازی می کرد . یه عکس دو نفره خیلی خوشکل هم روزی که می خواست بره گرفت . من این عکس رو خیلی دوست دارم . با تقدیم بهترین آرزوها واسه خان دایی جون ...
28 فروردين 1391

بستنی آی بستنی

آلوچه مامان این روزا خیلی بامزه شدی . چیزای تازه زیادی یاد گرفتی . دو روزه که وقتی می گم سر سری ، سرت رو تکون می دی و می خندی . تازه بستنی و دنت هم خیلی دوست داری و با اشتها می خوری . این عکس رو تو جاده چالوس وقتی داشتی بستنی می خوردی بابا جون گرفت . ...
23 فروردين 1391

من هفت ماهم تموم شد

٦ فروردین آروشای مامان هفت ماهت تموم شد و یکمی دیگه بزرگ تر شدی . الان دیگه می تونیم با هم بازی کنیم توی روروئک هم یه طرف جلو حرکت می کنی . هنوز اون دندون کوچولوت کامل در نیومده و هر چی دستت میاد به طرف دهانت می بری . اینم عکسهای شیطونی توی ماهگردت که دستت رو تو کیکت کردی و من و بابا هم فقط نگاه کردیم و خندیدیم . این عکسا رو مخصوص عمو سعید می ذارم چون از ما خیلی دوره و می دونم دلش واست تنگ شده . ما هم دلمون واسش تنگ شده . راستی اون هفت سین پشت سر آروشا رو هم خاله لی لی واسش درست کرده بود که همراه عیدی هاش واسش آوردن . دستت درد نکنه خاله مهربون ...
14 فروردين 1391

اولین 13 بدر در دل طبیعت

فسقلی مامان دیروز در اولین بهار زندگی قشنگت به دل طبیعت رفتیم و هوا عالی بود . تو هم که مثل بابایی عاشق طبیعت هستی اولش حسابی بازی کردی و بعدشم غذا خوردی و یه خواب شیرین . بعدش که بیدار شدی رفتیم پیش یه عالمه ببعی و عکس گرفتیم . خیلی بامزه بودن . یکیشون هم قد خودت بود و خیلی هم شیطون بود. شیرین مادر واست سبزه هم گره زدم .یادمه پارسال 13 بود که آرزو کردم تو دختر باشی و 14 که رفتم سونو دکتر گفت واسه دخترت سبزه گره زدی ؟؟؟؟؟؟؟و قشنگ ترین لحظه زندگیم درست شد . آروشا و بابا و شکوفه ها   ...
14 فروردين 1391

نوروز باستانی مبارک

دختر خوشکلم نیاکان ما یکی از بزرگترین نجوم شناسان دنیا بودند و در حدود 2571 سال پیش از این دقیق ترین تقویم دنیا را که همان تقویم خورشیدی است را از روی حرکت زمین به دور خورشید طراحی کردند و ما هر سال با چیدن سفره هفت سین به استقبال بهار زیبا می رویم . شاید علاقه شدید مامان به بهار به خاطر اینه که من متولد بهارم و فرزند بهار . مامان جون درسته  که امسال خونه خودمون نبودیم اما یه سفره هفت سین کوچولو با خودمون به سفر بردیم تا اولین نوروزی که تو در کنارمون هستی رو جشن بگیریم راستی توی این سفر دوستای خوب و مهربونمون هم با ما بودن که همین باعث شد به ما بیشتر خوش بگذره . خاله سحر و عمو شهاب خیلی دوستت دارن و تازه دوست کوچولوی مهربون و بامزه ...
13 فروردين 1391

روز عشق

عزیز دلم من و بابایی همیشه اسپندآرمذگان رو جشن می گیریم و این روز رو خیلی دوست داریم . امسال عشقمون با وجود تو زیباتر شد و من هم واست یه دامن خوشکل درست کردم که وقتی اونو پوشیدی  حسابی خوردنی شدی . ...
2 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد